فقط خدا میدونه چقد دوسست دارم پرتو ، بارها این جمله زیبا رو در نگاهش گفته بودم و یه لبخند زیبا بر آن لبان رویایی برام کافی بود.شبه عروسیم بود. دیگر قادر به تعریف کردن نیستم ولی باید این قصه رو به پایان برسانم، بله پرتو حتی حاضر نبود لبخند کمرنگ بزند نگرانش بودم مدام خودمو کنارش جا میدادم. حرف بزن پر تو چی شده ؟ تو از صبح امروز چرا عوض شدی .پرتو به جایی خیره مید و چیزی نمیگفت ، فقط سکوت و خیره شدن آپارتمان دیگه آماده شده بود بوی اسپند فضای آپارتمان رو گرفته بود.مراسم تموم شد همه بعد از آماده کردن آپارتمان رفتن فقط من بودمو پرتو دستمو دراز کردم که مچه دستشو بگیرم اما دستشو کشیدو رو برگردوند
یخ کردم.پرتو چیکار کردی اصلا انتظار نداشتم یه قدم عقب رفت منم دو قدم رفتم عقب .قهر کردی پرتو؟سکوت کرد.از خانه خارج شدم تا میوه و شیرنی دلخواه شو بخرم و برای شام بیرونش ببرم- اما وقتی برگشتم او نبود-رفته بود اولین شبه عروسی پرتو از خونه رفته بود.
بهروز با خودش میگفت:چرا رفته بود ؟مگه پرتو تا روزه گذشته زمزمه نمیکرد برای فردا شب لحظه شماری میکنم-مگه زیره گوشم نجوا نمیکرد که بالاخره بهم رسیدیم.زیر سیگار پر شد از فیلترهای له شدهاما خبری از پرتو نبود.فریاد پشته فریاد-اخه خدا...چرا...چرایکباره فریاد به ناله تبدیل شد و با ریختن اشکهای تنهایی روی زمین نقش بست.چرا پرتو چرا عزیزم رفتی؟
پرتو قبل از آشنایی با بهروز خواستگار پولدار و مسنی داشت بنام آقای رستگاری
روزه بعد-پرتو طلاق میخواست و حرفش یه کلام بود.-طلاق....من طلاق میخام بهروز ..التماس فایده ای نداشت نه یاد آوری جملات عاشقانه نه چیزی دلش از سنگ شده بود.
پشتم لرزید نگو عزیزم،نگو پرتو من ، اسمه طلاق دیوونم میکنه -بگو چرا ؟چراپرتو؟نکنه عاشق شدی ؟سکوت کرد.-پول رستگاری ؟سکوت در نگاهش موج میزد.حرف بزن لا مذهب ، عاشق شدی؟سیلی تو گوشش زدم-سر پایین انداخت و موهای پریشانش رو رو شانه جمع کرد.
-چون پول ندارم طلاق میخای درسته؟این آپارتمان کوچیک یه دفعه دلت رو زد ، مگه نه؟باز هم همون جمله طلاقم بده بهروز.-تو رو خدا پرتو حرف بزن و فقط بگو چی باعث شده تا فکر طلاق به سرت بزنه-باز هم سکوت کردسکوتی که هر ادمی رو دیوونه میکرد.
پرتو رفت-صبح تا شب در کوچها پرسه میزدم و کشیک میکشیدم ، فقط روزهایی که به دادگاه میرفت از خانه خارج میشد.پرتو جان ....پرتو جان.....صبر کن یه لحظه حرف دارم.هیچ اهمیتی به صدا و التماس من نمیدادو به دادگاه میرفت.بهش میگفتم من طلاق بده نیستم برو هر کاری دلت میخاهد بکن-دو ماه گذشت سر عقل نیومد.حتی نگفت علته طلاق چیه گیج و منگ و نابود شده در دادگاه حاظر شدم.
اشکان میگه:عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
باقی داستان در ادامه مطالب
زندان عاشقان...برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 109
17 ساله بودم که به یکی از خواستگارانم
که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.
اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود
زندان عاشقان...
برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 105
ترکه میفته داخل چاه داد میزنه کمک یه نفر طناب میندازه پایین ترکه رو میکشه بالا میبینه مرده بعدا معلوم میشه طناب رو بسته دور گردنش
غضنفر جلوی دبیرستان دخترانه میافته تو جوب ! واسه اینکه ضایع نشه میگه : هر کی منو در آورد مال خودش
یه یارو میمیره میره اون دنیا ازش میپرسن چی شد که مردی ؟ میگه شیر خوردم میگن شیرش فاسد بود ؟ میگه نه گاوه یهو نشست
ترکه تو خارج میره یه رستوران ایرونی, گارسون میگه چی میل دارین؟ ترکه میگه: ""with carpet rice, with fish what" گارسون میگه بابا اینجا که همه ایرونین فارسی بگو ببینم چی میخوای؟ ترکه میگه: همون باقالی پلو با ماهیچه
به ترکه میگن وبا اومده. میگه : چی چی آورده
ترکه قاضی میشه یکی میره پیشش میگه من از همسایمون شکایات دارم به من گفته گوه زیادی نخور, ترکه میگه غلط کرده برو بخور ! ! !
هویجه با مامانش میره بیرون وسط راه به مامانش میگه مامان آبهویج دارم
هموطن اردبیلی رو برق سه فاز می گیره بیهوش می شه وقتی به هوش میاد بلند می شه ایست میکنه میگه اگه مردین فاز به فاز بیاین
اطلاعيه جديد راهنمايي ورانندگي خطاب به هم وطنان ترک: لطفا کارتهاي سوخت خود را پرس نکنين
از ترکه میپرسن میگن نظرت درباره پیام بازرگانی چیه ؟ میگه خیلی جالبه تازه بینش فیلم هم نشون میدن
به ترکه میگن فعل خوردن رو صرف کن. میگه: میل ندارم، صرف شده، نوش جان، چشم!
ترکه زنگ می زنه رادیو میگه : الان ره میگه خوب پس : اصغر نون نخر ننه ات خریده
ترکه به بچش شک داشته میگه دهنت رو بیار جلو , ها کن ببینم .بچه ها میکنه ترکه میزنه تو سر پسرش میگه پدر سوخته دختر بازی می کنی
بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا میکردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟ یکی از بچه ها میگه: نه آقا اشتباهی آمدید!
به تركه ميگن اذون بگو ميگه همه چيز با يك نگاه شروع شد
چوپونه با گوسفنداش قهر مي كنه اونا رو مي بره چمن مصنوعي
ترکه را آدمخورا ميگيرندش، رئيس شون ميگه: اين رو پوستش رو بکنيد تا ازش قايق درست کنيم.ترکه چاقو را بر ميداره و چند بار فرو ميکنه توي شکمش. ازش ميپرسن چرا همچين کردي؟ ميگه: قايقتون رو سوراخ کردم!!!
ترکه از جوب مي پره ازش فيلم مي گيرن . دور آهسته ميزارن ميفته تو جوب. دور تند مي زارن مي خوره به ديوار
آبادانيه ميگه : ديشب آبادان زلزله 11 ريشتري اومد . رفيقش ميگه : پس آبادان با خاك يكي شد ديگه ؟ آبادانيه ميگه : بع ، ولك ، مگه بچه ها گذاشتن
برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 105
گه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
اونو بدرقه راهت می کردم…
::
::
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود …
::
::
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .
::
::
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
::
::
شکر خدا نشد که عاشقت شوم
تقدیر این نبود که من لایقت شوم
یاد توا کنار دلم چال کرده ام
تا بیخیال تو و هق هق ات شوم
::
::
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
ولی انگاه همین جا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری . . .
::
::
وقتی خداحافظی میکنیم
چــه انـرژی عـظیـمی مـی خواهـد کـنترل اولین قـطره اشک بـرای نـچکیـدن . . .
::
::
اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم
چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست
شب بی تابش ماه روی تو برده امانم . . .
::
::
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است . . .
::
::
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام . . .
::
::
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد . . .
::
::
انسانهای پاک و ساده را با تمام وجود دوست دارم
همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند
همانهایی که برای همه لبخند میزنند
همانهایی که بوی ناب “آدم” میدهند
و من باور دارم که وجود نازنینت شایسته دوست داشتن است . . .
::
تا چند نظر به روی مهتاب کنم / خود را به هوای دیدنت آب کنم
یک قطعه ی عکس خود برایم بفرست / تا در دل بیقرار خود ، قاب کنم . . .
::
::
این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من !
::
::
خواب دیدم که دلم بند تو بود / خواب من تعبیر لبخند تو بود
تو به سان گل شدی اوج شکوه / نبض من ، در ساقه آوند تو بود . . .
::
::
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما / شمع وجود من از دوری تو کاسته . . .
::
::
دل صدچاک ما را تیغ ترحم بدرید / دل ما را به همان قیمت ارزان بخرید
دل من گرچه شکسته ، گوهری ناب شده / عشق در قلب تو آن تحفه ی نایاب شده .
::
::
زندگی چیدن سیبی است که یاید چید و رفت
زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت
زندگی رودی است جاری هر که آمد
کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت
قاصدک ? این کولی خانه بدوش روزگار
کوچه گردیهای خود را زندگی نامید و رفت . . .
::
::
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم
::
::
فرشته مهربون از آسمون اومد پایین و گفت:
ازین دنیا چی می خوای تا برات برآورده کنم !
گفتم: اونی که داره این اس ام اس رو می خونه
گفت: نگفتم که تمومه دنیا رو !
::
::
با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را . . .
::
::
باز هم از چشمه لبهای من/تشنه ای سیراب شد سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من /رهروی در خواب شد در خواب شد
(فروغ)
::
::
نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت
من باشم و آن کسی که من می خواهم . . .
::
::
آنکه باید بسوزد و بسازد منم / آنکه دائم بی تو میسوزد منم
آنکه آتش زد به قلب من تویی / آنکه خاموش است و میسوزد منم . . .
::
::
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر
تکرار شو حوالی دستان خسته ام
شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر . . .
::
::
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگین دل شد
::
::
زندگی سخت است تو آسان بگیر
زندگی درد است تو درمان بگیر
زندگی مار است تو جانش بگیر
زندگی جام است تو کامش بگیر . . .
::
::
پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او
نسیم رهگذر این بار هم نیاورده / به دست قاصدکی نامه با نشانه ی او
::
::
هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم
ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش به حال تو که خودت را راحت کردی
یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من
::
::
قلب تنها چیزی است که شکسته اش هم کار میکنه
::
::
هنوز هم از تمام کارهای دنیا ، دلبستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد
::
::
زخم که میخوری ، مزه مزه اش کن ، حتما نمکش آشناست !
::
::
من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم !
::
::
قلب کال من در فصل دست های تو می رسد
فصلی برای تمام رویاها ، دستی برای تمام فصل ها
::
::
بند دلم را به کفش هایت گره زده بودم که هرجا رفتی دلم را با خود ببری
غافل از اینکه تو پابرهنه میروی و بی خبر !
برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 113
دوتادوست بودند که باهم رابطه داشتن وهنوزم دارن وخیلی هم همدیگرومیخوان یعنی واسه هم میمردن وهمدیگروخیلی دوست دارن به حدی که هیچکی تصورش رونمیکنه وچون موقعیتشون خوب نیست هرماهی یه بارهمدیگرومیبینن ولی پسره بخاطراوضاع مالی نمیتونه بیادخواستگاری دختره ولی هنوزم معلوم نیست شایدخانواده هاشون راضی به این وصلت نباشن.دوستای گلم اگه واقعن پسره به دختره علاقه داره دعاکنین تابهم برسن
برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 133
سلام دوستای گلم خوب هستین من طیبه جون هستم 17سالمه رشته کامپیوترم امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیاد راستی نظر هم یادتون نره مرسسسسسسسسسسسسسسسی
برچسب : نویسنده : طیبه خانم thy بازدید : 125